بازنمایی زنان و مردان
در ابتدا، فیلم با شخصیت اصلی آن یعنی مود واتز، زنی ۲۴ساله آغاز میشود که یکی از کارگران رختشورخانه است و صرفاً در آن جا مشغول به کار است و مخاطبی منفعل در عرصه سیاسی است؛ اما پس از مدتی با دیدن فعالیت و مبارزه دوستان خود برای گرفتن حق رأی و تسلیمنشدن آنان در مقابل قانون و مجری قانون به آنها میپیوندد و در کنار آنها شروع به مبارزه و فعالیت سیاسی میکند.
او در ابتدای مبارزه امید به شنیدهشدن صدایشان توسط دولت و تغییر قوانین دارد و با مبارزه خشمگین دوستانش مخالف است؛ البته دوستانش نیز با اینکه در جامعه خود دست به اغتشاش میزنند اما هنوز اعتماد به مردان سران حکومت دارند و به عبارتی با ناامنسازی شهر فقط قصد دارند توجه عموم را به خود جلب کنند تا این مبارزه صرفاً حرف نباشد و همراه با عمل باشد؛ آنها دست به نوشتن بیانیه و شهادتنامه میزنند اما زمانی که میبینند نه تنها صدایشان شنیده نمیشود بلکه سردمداران، خود زن و حقوق او به عنوان یک انسان را به رسمیت نمیشناسند و اکثر قوانین و سیاستها مردانه هستند و چهبسا در آنها زنان نسبت به مردان مورد ظلم بیشتری واقع میشوند مبارزات ملی را رقم میزنند. فیلم حق رأی به مخاطب نشان میدهد که زن از انسان منفعل به کنشگری فعال تبدیل میشود و از جامعهاش انتظار دارد که او را به رسمیت بشناسد و به او احترام بگذارد.

از نکات ارزنده فیلم حق رأی دیالوگهای تأثیرگذار و به موقع است. به عنوان نمونه در سکانسی از فیلم ظلمهایی که به این زنان شده است به خوبی نمایش داده میشود؛ در این سکانس مود واتز در سخنرانی که در مقابل سران حکومت و مجریان قانون دارد میگوید که حقوق من با توجه به اضافه کاریام نسبت به مردان کمتر است و زنان این رختشورخانه همیشه باید در مقابل هوای شویندههای سمی قرار گیرند؛ درحالیکه وضعیت مردان اینطور نیست و آنان بیماری کمتری نسبت به زنان میگیرند و چهبسا طول عمر بیشتری دارند. وقتی مردان اتاق، این گفتههای او را میشنوند، حالت تأسف و ناراحتی به خود میگیرند و قول اصلاح لایحه حق رأی را میدهند اما پس از مدتی این قول زیر پا گذاشته میشود و این اتفاق خشم زنان را به همراه میآورد.

در این فیلم ما با دو نوع از مردان در نقش همسری مواجه میشویم؛ اول همسر مود واتز است که تحصیلنکرده است و به حرف مردم بسیار اهمیت میدهد. او به عنوان همسر، زنش را دوست دارد اما زندگیاش را بر پایه حرف عامه مردم به خصوص دیگر مردان چیده است. او درآمد همسرش را نیز صرف مخارج خانه میکند و پیوستن همسرش به مبارزات حق رأی برایش زیاد خوشآیند نیست. ما در نیمههای فیلم میبینیم که او به خاطر حرف مردم همسرش را از خانه بیرون میکند و پس از مدتی از پدری کردن برای فرزندش سر باز میزند؛ چون میفهمد به تنهایی از پس فرزندشان بر نمیآید. در نتیجه پسرشان را به خانواده دیگری میسپارد و خانوادهشان از هم میپاشد.
یکی از دیالوگهای فیلم بین مود واتز و دوستش پس از آزاد شدن مود واتز جالب است! دوستش به او میگوید: “اگه پلیس ببینه که شوهرت کتکت نزده عصبیتر میشن” که نشان میدهد بیرون کردن مود واتز توسط شوهرش از خانه شان کم بوده و پلیس توقع بیشتری داشته است!

دومین مردی که در این فیلم با او مواجه میشویم آقای هیو الین، همسر ادیت الین (سرکرده اصلی جنبش زنان) است؛ او مردی تحصیل کردهاست و همیشه از همسرش حمایت میکند.
در یکی از دیالوگهای فیلم پلیس میگوید: “خانم ادیت الین تحصیل کردهاس و شک و دودلی نداره و همین اون رو خطرناک کرده”. آنچه در این فیلم نشان میدهد این است که این تحصیلکردهها هستند که اقشار دیگر جامعه را برای تغییر و احیا تفکر در مسائل جامعه هدایت میکنند.
سارا گورون در این فیلم مود واتز را زنی نشان نمیدهد که به دنبال حق رأی است بلکه او را کسی نشان میدهد که به جستوجوی راهی دیگر برای زیستن است و شعار زنان را در فیلم این قرار میدهد: “ما به دنبال قانون سازی هستیم”! به عبارتی حق رأی یکی از اصلاحات در قوانین است و چهبسا بهانهای برای اصلاح بقیه حقوق و قوانین!
این فیلم با ریتمی متناسب از ابتدا تا انتها مخاطب را به هیچ خستگی پای خود مینشاند. پایان فیلم نیز پایانی خوشایند است؛ در سکانس آخر لباسهای زنان به رنگ سفید است و نور امید تابیده میشود که به ثمر رسیدن مبارزات زنان را به نمایش میگذارد.