رویکرد کتاب زن در آیینه جلال و جمال نسبت به جنسیت
موضوع اصلی کتاب زن در آیینه جلال و جمال،زن و همه موارد مربوط به آن است و تفاوت آن با بقیه کتابها این است که نقشهای زن را اول از بعد عبودیت و بندگی او بررسی مینماید و در واقع زن را در برابر خدا قرار میدهد.
در بخشی از این کتاب به بررسی زن در قرآن پرداخته شده و به این موضوع اشاره شده که به طور کلی انسان دو بعد جسمانی و روحانی دارد که بعد غیرمادی و روحانی انسان، بخش اصلی و ماندگار وجود او است و انسان با کمالات یا پستیهای بعد غیرمادیاش سنجیده میشود؛ در حالی که مرد یا زن بودن مربوط به بعد جسمانی انسان است و جنسیت ملاک ارزشمندی و برتری از نگاه قرآن کریم محسوب نمیشود.
در قرآن هر جا که سخن از کمال و ارزشی شده است روح انسان مورد خطاب قرار گرفته شده و صاحب ارزشها شناخته شده و تنها روح، مخاطب دعوت انبیا قرار میگیرد که همان طور که قبلاً گفته شد روح فاقد جنسیت است.
در قرآن کمالات مشترکی برای انسان و فرشته در تصدیق توحید، رسالت، تولی و تبری در نظر گرفته شده و نام انسان و فرشته در کنار هم آمده؛ در حالی که تنها بعد غیرجسمانی این دو مشابهت دارد و این بعد تفکیک شده به زن و مرد نیست.
روایت زنان الگوی قرآنی در کتاب زن در آیینه جلال و جمال
در کتاب زن در آیینه جلال و جمالبه زنان الگویی که در قرآن به مواردی از الهامات و گفت و شنودهای آنان با خداوند اشاره شده پرداخته میشود؛ به عنوان مثال آسیه همسر فرعون، مادر و خواهر حضرت موسی (ع) و ساره. قرآن آسیه را الگوی همه زنان و مردان جامعه معرفی میکند و مهمترین فضایل این بانو را در شیوه دعا کردن او میداند؛ چرا که اول خدا را طلب کرده و بعد سکونت در بهشت را، مانند حضرت زهرا(س) که دعا و خیرخواهی را برای همسایه را نسبت به خودش الویت میدهد. آسیه هم چنین در دعای خود از خداوند میخواهد که او را از شخص فرعون و خوی ستمکاریاش نجات دهد و خود نیز مثل فرعون از ستم کاران نباشد.
حضرت مریم عذرا نیز به عنوان ملکه زنان در عفاف در قرآن ذکر شده است؛ او تربیت شده یک زن است و خداوند هم به درخواست مادرش او را به پناهندگی خانه خودش میپذیرد.
همچنین از سوی دیگر نیز قرآن وقتی از همسران لوط و نوح به عنوان گروه کافران یاد میکند، کفر و نافرمانی آنها را از زن بودنشان مهمتر میداند.
داستان زنان فرزانه در کتاب زن در آیینه جلال و جمال
در بخشی کتاب زن در آیینه جلال و جمالبه زنان فرزانه در عرصههای فرهنگ، دین و سیاست اشاره شده که هر کدام در عصری که زندگی میکردند و با توجه به تکلیفشان، نقشآفرینی میکردند. برخی از این زنان برجسته عبارتاند از سوده همدانی، ام الخیر، عمه رسول خدا و… .
وجه مشترک بیشتر این بانوان تبعیت از امام و ولی زمان خود و مبارزه علنی با ظالم هم عصر خودشان و البته به سبکی زنانه است؛ زنان در طول زمان و نقاط عطف تاریخ ثابت کردند که با جنبش نرمافزاری، زبان شعر و سخنرانی میتوانند از حق دفاع کنند. شاید همین میدان و جهاد تبیین میدان مخصوص زنان در عرصه بندگی و تأثیرگذاری آنان در اجتماع باشد. این موارد نشان میدهد که زنان همیشه مکمل حرکت جهادی مردان هستند.
تفسیر کتاب زن در آیینه جلال و جمال از تفاوتهای جنسیتی
درست است که زن و مرد از لحاظ نفس و دستیابی به ارزشها تفاوت ندارند ولی ممکن است در راه رسیدن به کمالات در برخی عرصهها متفاوت به نظر برسند؛ کتاب زن در آیینه جلال و جمال بیان میکند که با توجه به تفاوت جسمی و روانی زن و مرد، برای هر کدام عرصه رشدی تعریف شده و اتفاقاً زن به خاطر رشد عاطفه و رقت قلبیاش، شاید در برخی عرصههای معنوی موفقتر باشد. این تفاوت زن و مرد باعث میشود که ایشان در رفع نیازهایشان به هم وابسته شوند و خانواده که مرکز تربیت و آرامش انسان است را تشکیل دهند و بدین وسیله شیطان را ناامید و دین خود را حفظ کنند.
پاسخ به شبهات در کتاب زن در آیینه جلال و جمال
در فصلهای پایانی کتاب زن در آیینه جلال و جمال به برخی از شبهات حقوقی در مورد زنان مانند قضاوت و مرجعیت زن، دیه و ارث، نقص عقل، تصدی امور اجرایی و زن استقلال یا وابستگی، اشاره شده است.
شاید با خواندن این کتاب پاسخ همه شبهات را نگیریم اما پاسخها قابل تامل هستند؛ به عنوان مثال در مورد دو شبهه آخر جالب است که به نکاتی از این کتاب اشاره کنیم. در این کتاب بیان میشود که در مکتب ما مسئولیت اجرایی فی نفسه دارای ارزش مضاعف نیست و آنچه مهم است، نحوه عملکرد و رفتار شخص در عرصههای زندگیاش است. همچنین زن دارای هویتی مستقل است و رابطه و وابستگی که بین زن و مرد در ازدواج رخ میدهد، نفی استقلال شخصیتی زن نیست بلکه بر اساس رابطه زوجیت، زن و مرد به وسیله هم، پازل شخصیتیشان تکمیل میشود و به کمال وجوی خود در محضر خدا میرسند.
وجه تمایزی که کتاب زن در آیینه جلال و جمال در مورد مسئله پوشش متفاوت و بیشتر زن نسبت به مرد، بیان میکند این است که قبل از اینکه حجاب را موضوعی مرتبط با خود شخص، خانواده یا اجتماع بداند، حجاب را حق خداوند میداند.
بزرگترین سرمایهای که خداوند به زن اعطا کرده، سرمایه رقت قلب و عاطفه اوست که زن با این فضیلت، نقش بزرگ تربیت انسان را به عهده دارد که اگر آلوده به شهوت شود، دیگر نمیتواند مربی انسان باشد و چون صاحب این نعمت اعطایی به زن، خداست، لذا باید این زیبایی و جمال جایی مصرف شود که خداوند دستور داده است.
آیتالله جوادی آملی در بخشی از کتاب میگوید: «زن باید کاملاً درک کند که حجاب او تنها مربوط به خود او، مرد و خانواده نیست تا بتواند از حق خود صرف نظر کنند و بر ترک آن رضایت دهد، بلکه حجاب زن حق الهی است. خدای سبحان زن را با سرمایه عاطفه آفرید که معلم رقت باشد و پیام عاطفه بیاورد که اگر زن این دو مهم را ترک کند و دنبال شهوت برود به همان فسادی مبتلا میشود که در غرب ظهور کرده است».
سخن پایانی درباره کتاب
کمکی که این کتاب به خواننده میکند این است که همه چیز را به خدا وابسته میکند و دور از تعصبات القایی و زورگویی در جامعه، فلسفه و چرایی خیلی از احکام متفاوت در مورد زن و مرد را بازگو میکند و وقتی صحبت از عقل و منطق بشود، قدرت پذیرش و عدم لجبازی در افراد بیشتر میشود.