همان گونه که از نام کتاب مشخص است این کتاب بر بررسی عوامل مختلف تزلزل بنیان خانواده در آمریکا متمرکز است. کتاب «چه کسی خانواده آمریکایی را کشت؟» به بررسی نقش بازیگران مختلفی که در ازبینرفتن خانواده آمریکایی نقش دارند از جمله فمینیستها، جریانهای فکری و سیاسی، دادگاههای خانواده و متخصصان میپردازد. در ادامه خلاصهای از مباحثی که این کتاب حول عوامل ذکر شده گفته است آوردهایم.
نقش فمینیستها در ازبینرفتن خانواده آمریکایی
آن چه که در این کتاب به آن توجه شده این است که برای بررسی روند آن که چطور بنیان خانواده هستهای در آمریکا متزلزل شد، نمیتوان نقش فمینیستها و جریانهای آنها را نادیده گرفت.
تأثیر فمینیستها به خصوص بر زن و مادر خانواده و تغییر خط فکری او، منجر به ازبینرفتن چارچوبهای خانوادگی آمریکایی شد. هجمه فمینیستها به این چارچوبها تا جایی ادامه یافت که بتی فریدان، نویسنده کتاب جنس دوم، زنانی را که انتخابشان کار کردن در خانه است را «انگل» نامید. او هم چنین جملات معروفی دارد که حق انتخاب خانهدار تماموقت بودن را از زنان میگیرد؛ برای مثال او میگوید: «ما معتقدیم که هیچ زنی نباید چنین حق انتخابی داشته باشد» و یا «نباید اجازه داد هیچ زنی در خانه بماند و بچه بزرگ کند». کتاب چه کسی خانواده آمریکایی را کشت در این باره میگوید: «به نظر او زنان خانهدار از نوعی کسالت رنج میبرند که نامی ندارد!»
واضح است که با وجود چنین جملات و نطقهای صریحی، عملاً آزادی عملی برای زنان مدنظر نیست بلکه زنان باید آن گونه باشند که آنها میخواهند، نه همان طور که خودشان احساس راحتی بیشتری دارند و با روحیات شخصیشان سازگارتر است. گویا آزادی، فقط در حد شعار و لقلقه زبان است!
«خودشکوفایی یا خانواده» یک دوگانه فمینیستی
به نظر فمینیستها زنان باید «خودشکوفایی» را مهمترین مسأله خود قرار بدهند که از نظر آنها این امر آشکارا با ازدواج و مادری به طور کامل سازگار نیست.
در عمل هدف فمینیستها موفقیت زنان نیست بلکه صرفاً بیرون آوردن زنان متأهل از خانه و وادار کردنشان به ورود و ماندن در فضای کار است. این جمله کتاب نیز نشاندهنده نگاه فمینیست هاست و در نوع خود جالب و دقیق است: «فمینیستها به برابری زن و مرد علاقهای ندارند، هدف آنها زنانه سازی و زیردست قرار گرفتن مردها به هدف برچیده شدن بساط مردسالاری است».
از طرف دیگر سبک زندگی فمینیستها منجر به ناخرسندی آنها از زندگیشان و تنها ماندنشان میشود که باید دید آیا نتایج دیگر این جنبشها آیا ارزش این نتایج منفی را دارد؟
البته جالب است که بدانید این کتاب معتقد است که این قبیل تفکرات فقط مختص فمینیستها نیست! در آن از کمونیستها یاد میشود که آنها نیز عقاید مشابهی دارند. تا جایی که در کتاب میخوانیم که کارل مارکس هم در اثر خود به نام «مانیفست حزب کمونیست» از «از میان برداشته شدن خانواده» حمایت کرده است؛ چرا که مفهوم خانواده بر سرمایه و سود خصوصی مبتنی است که با شعارهای اصلی کمونیسم در تضاد است. در ادامه کتاب به سقط جنین و تأثیر آن بر وضعیت خانوادهها پرداخته شده است و حمله تمام عیاری که به ازدواج شده بررسی میشود؛ حملهای که توسط وکلا، همجنسگرایان و موافقان آنها، دادگاهها، حقوقدانها و… انجام میشود.
بازتعریف و کنترل خانواده آمریکایی
مسأله مورد بررسی و جالب دیگر که عنوان فصل چهارم کتاب را نیز تشکیل میدهد این است که «دادگاههای خانواده، خانواده را کنترل میکنند». این بدان معناست که در خیلی از موارد رأی قاضی میتواند جایگزین نظر والدین شود و هم چنین در بسیاری موارد خدمات صیانت از کودکان توسط دولت و حکومت ارائه میشود که لزوماً در چارچوب خانواده نیست. اصلاحات رفاهی انجام شده نیز میتوانند تأثیر مخربی بر بنیان خانواده هستهای بگذارند.
در ادامه این کتاب میخوانیم که متخصصان در پی خلأ به وجود آمده، دست به بازتعریف مفهوم خانواده میزنند تا بدان جا که خیلی از مفاهیم دیگر نیز دست خوش تغییر میشود و در نهایت کار به جایی میرسد که فرهنگ تازه شکل گرفته و جامعه جوان، به کلی مفهوم خانواده و یا مفاهیم وابستهای از آن را به سخره میگیرند…
برای همراه شدن با بقیه مباحث کتاب پیشنهاد میکنیم آن را بخوانید و با قلم روان و پویای نویسنده همراه شوید.
چرا باید کتاب «چه کسی خانواده آمریکایی را کشت؟» را بخوانیم؟
این کتاب از نظر ساختارمندی و قوت فهرستبندی واقعاً باکیفیت است و میتواند نظم موجود در سیر مطالب را به خواننده نیز منتقل کند. البته گاهی به بعضی مطالب زیاد پرداخته میشود و ممکن است از حوصله خواننده بکاهد.
وجه تمایز این کتاب با کتابهای مشابه میتواند آن باشد که سرشار از مثال است و منبع دادنهای مختلف و ارجاعات به گزارشها و… آن را به کتابی غنی تبدیل کرده است. از طرفی پوشش خوبی بر وجههای مختلف بررسی موضوع نظیر وجوه حقوقی و قانونی، سیاسی، اجتماعی، تاریخی و… دارد.
مطالعه این کتاب بدون شک به خواننده کمک میکند تا درک صحیحی از روند رو به جلوی تزلزل بنیان خانواده در آمریکا را بیابد و بسیاری از مطالب آن را تعمیم دهد، به رابطه علّی میان وقایع بیندیشد و آنها را بررسی کند و به جواب بسیاری از سوال های خویش برسد. در پایان، شما را به خواندن این کتاب عمیق که در عین حال فهم آن نیز سخت نیست دعوت میکنیم.
پ.ن: کتاب به صورت فایل الکترونیکی نیز در سایتها موجود است.