ارزش بهتر است یا ضدارزش؟
دسته دختران روایتی متفاوت از ژانر دفاع مقدس که زندگی پنج شخصیت زنانه متفاوت را در کنار هم در میدان جنگ به نمایش میگذارد که هریک از شخصیتهای اصلی فیلم سعی دارد ابعاد مختلفی از احساسات زنانه در جایگاههای متفاوت را روایت کند.
دسته دختران منیر قیدی برخلاف اثر قبلی او دارای فیلمنامهای به مراتب ضعیفتر از ویلاییها و یک عقبگرد کامل برای خانم کارگردان است؛ این فیلمنامه از اساس فاقد محرک داستانی و ضرباهنگ صحیح است. شخصیتپردازیها هرگز مبتنی بر ژانر دفاع مقدس نبوده و هیچ تلاشی نیز در میزانسنها برای نیل به این مهم وجود ندارد. هرچند که قیدی کوشیده تا فیلمی ضد ژانر بسازد اما در این مورد هم از خود تبحر ویژهای نشان نداده. در واقع دسته دختران فیلمی ضد پیرنگ* با خردهروایتهایی درباره زن است اما از آن جا که کارگردان تاسی خود از شرایط پیرامونی جامعه را مافوق درام قرار داده است، این فیلم در موقعیتی متزلزل و فاقد کشش دراماتیک قرار گرفته.
قیدی میکوشد تا با بازیگرانی کاربلد از نسلهای مختلف پیام خود را در قالب اثری با روتوش دفاع مقدس به ذائقه مخاطب ضدحجاب نزدیک کند اما حتی مخاطب خود را هم خوب نمیشناسد و گهگاهی در بیان محتوا دچار لکنت «ارزش بهتر است یا ضدارزش؟» میشود و حتی خود نیز وامیماند. قیدی با انتخاب این موضوع خود را همراه با جریان مدعیانی از نسل نو فیلمسازان ضد کمپانی* به حساب میآورد (این را از صحبتها و ادعاهای تهیهکننده اثر بعد از نمایش فیلم میتوان فهمید) اما خود نمیداند که این جریان اصلاً در سینمای ایران هیچگاه شکل نگرفته و اساساً یک ژست برای جذب سرمایه گزاران است؛ از این حیث فیلم دسته دختران اتفاقاً کارکرد عکس برای وی به همراه میآورد.

جایگاه نگاههای فمینیستی در دسته دختران
دسته دختران به فمینیسم نیز چنگ میزند؛ چون نمیداند قهرمان خوب است یا بد و مخاطب کیست و چه میخواهد! همین مسئله موجب میشود که مخاطب نمیداند داستان درباره موجودیت زن است یا موجودی فانتزی و پرورشیافته از یاختههای ذهن نویسنده؟ در واقع «موجوداتی شبیه به زن»!
دسته دختران برخلاف آثار تولیدی سینمای دفاع مقدس که تاکنون رشادت و قهرمانی مردان را به تصویر میکشیدند سعی دارد قهرمانی زنان را به تصویر بکشد. همچنین این اثر مردان را مانع زنان و ضدقهرمان به نمایش درآورده؛ هر چند که نتوانسته قهرمانی زنان را هم به خوبی به نمایش بگذارد.
دسته دختران در خلاف جهت «ویلاییها» در حرکت است و سعی دارد تمام ساختارهای شخصیتی ویلاییها از بانوان را نقض کند. این نقض میتواند متأثر از شرایط و چالشهای پیشآمده در کشور باشد یا متأثر از عدم پختگی فیلمنامه در شخصیتسازی فمینیستی.
در واقع میتوان گفت که کارگردان به هر دلیل تلاش نموده است نگاههای فمینیستی را در اثر خود حفظ کند اما در عین به همین هدف نیز به خوبی دست نیافته و تصویری ناموزون از آن به نمایش گذاشته است؛ در واقع در این فیلم اهداف فمینیستی نیز به چالش کشیده شده. زن دست کم گرفته میشود تا جایی که حتی بعضی دسته دختران را «ضدزن» مینامند. به این معنا که این فیلم آن طور که باید زنان را روایت نمیکند و حتی در بخشهایی تصویر خوبی از زنان و احساسات زنانهشان نشان نمیدهد.

بازنمایی احساسات زنانه در دسته دختران
با توجه به کارگردان اثر که خود به خوبی با احساسات و عواطف زنانه آشنایی دارد و انتظار میرفت که بتواند به بهترین شکل و با ظرافت بالا این احساسات را به نمایش بگذارد اما ما در دسته دختران چند شخصیت زن را میبینیم که در زندگی فردی و خانوادگی خود دچار چالش هستند و هیچ یک از شخصیتها احساسات زنانه درستی را به نمایش نمیگذارند. این فیلم سعی دارد از چند زاویه احساسات زنانه (در نقش دختر، خواهر، همسر، مادر و فعال اجتماعی) را روایت کند اما در هیچ یک از این نقشهای زنانه احساسات درستی را به تصویر نمیکشد.
مثالهایی از این بازنمایی را میتوان این گونه برشمرد: «دختری» که – برخلاف تصویر موجود از دختران آن زمان – در مقابل پدرِ خود گستاخانه و بدون ظرافت و حیای دخترانه میایستد، «خواهری» که احساسات خواهری خود را با حس مادری بروز میدهد، در مقابل، «مادری» که داغ فرزند دیده و باید در مقابل کوهی از جنازه کودکان معصوم تلف شدهِی بدون گور و بی کس، شکننده و پر از حس مادری باشد ولی حس مادری را که به خاطر همان حس راهی میدان جنگ شده است را کنار میگذارد و در نهایت «همسری» که از زندگی مشترک خود آسیب دیده و به دنبال جبران آسیب خود راهی مبارزه شده. در واقع این روایتها این گونه نشان میدهد که هر یک از قهرمانان زن داستان به دنبال اهداف شخصی خود راهی میدان جنگ شدهاند.
زنان قهرمان
دسته دختران برخلاف میل نویسنده و کارگردان تصویری ماندگار از قهرمانی زنان را نشان نمیدهد بلکه شخصیتی ضعیف و پر از احساسات متناقض را به نمایش میگذارد. در حقیقت شخصیتهای اصلی دسته دختران زنانی شکستخورده هستند که در زندگی شخصی خود دچار آسیب شدند و برای آرامش خود و با اهدافی شخصی، بدون هدفی والاتر با سردرگمی بسیار راهی میدان مبارزه شدند و این آشفتگی و سردرگمی در تمام اثر قابل مشاهده است تا جایی که خردهروایتها و داستان اصلی بیسروته میماند.
*پیرنگ: خط اصلی فیلمنامه فیلم
*ضد کمپانی: شالوده شکنی